قاعده لطف و امام غايب
يکي از ادله عقلي شيعه بر لزوم وجود امام، قاعده لطف است. برخي بدون توجه به قاعده لطف و ماهيت آن، اين قاعده را مغاير با مقام الوهيت الهي و رابطه عبد و مولي از يک سو، و منافي با غيبت امام مهدي عليه السلام از سويي ديگر تلقي کرده اند. ما در ابتدا به بيان قاعده لطف پرداخته و سپس به بررسي دو سؤال و شبهه فوق مي پردازيم.
تبيين قاعده لطف؛
برهان وجوب لطف مبتني بر حکمت الهي مي باشد؛ يعني ترك لطف، مستلزم نقض غرض است که باحکمت الهي منافات دارد 1
توضيح اين که به مقتضاي حکيمانه بودن افعال الهي، تکاليف خداوند بر بندگان بايد هدف معقولي داشته باشد؛ هدفي که باهدف آفرينش انسان هماهنگ باشد. هدف آفرينش انسان، تعالي و تکامل معنوي است که از طريق انجام تکاليف الهي به دست مي آيد. اکنون اگر انجام دادن کاري از جانب خداوند، بدون آن که انسان را به مرز اضطرار و اجبار برساند (و اختيار او را سلب نکند)، در تحقّق هدف مزبور تأثير داشته باشد، خداوند حتماً آن کار را انجام خواهد داد؛ زيرا خداي حکيم، همه تدابير معقول و ممکني را که در تحقّق هدف او دخالت دارد، به کار خواهد گرفت، و انجام دادن آن به مقتضاي حکمت،واجب و ضروري مي باشد.از اين بيان روشن شد که انسان چيزي را بر خدا واجب نمي کند، بلکه اقتضاي صفات الهي مانند حکمت، تحقق امري مانند امامت است. به اين جملات دقت کنيد: عدد چهار زوج است؛ عدد پنج بايد فرد باشد؛ هنگامي که علت تامه وجود دارد وجود معلول آن ضروري است؛ نمک حتما شور است. لزوم و ضرورت و وجوب در اين مثال ها به اين معنا است که با توجه به ذات آن ها چنين امري حتمي است مثلا عدد چهار حتما زوج است.
آخرین نظرات