برخى آيات قرآن، اسلام را دين جهانى، و هديه اى از جانب خداوند براى تمام بشر ـ نه يك گروه و منطقه ى خاص ـ معرفى كرده است; مانند:
(قُلْ يا أَيُّهَا النّاسُ إِنِّي رَسُولُ اللّهِ إِلَيْكُمْ جَمِيعاً);[3] بگو اى مردم، من پيامبر خدا به سوى همه ى شما هستم.
(وَ ما أَرْسَلْناكَ إِلاّ رَحْمَةً لِلْعالَمِينَ);[4] و تو را جز رحمتى براى جهانيان نفرستاده ايم.
لازمه ى جهانى بودن دين خاتم آن است كه توانايى هدايت و راهنمايى تمام جوامع بشرى، حتى جوامع مترقى را كه معارف در سطح بالاترى را مى طلبند، نيز داشته باشد. دين اسلام اين گونه است.
2. جاودانگى دين خاتم و جامعيت آن
از ديگر ويژگى ها و امتيازات دين اسلام «جاودانگى» آن است كه ظهورش توأم با پايان يافتن و خاتمه يافتن نبوت بوده است و احكام و تعاليم آن برنامه ى حيات بخش را براى تمام انسان ها در همه ى زمان ها ارائه مى دهد.
(ما كانَ مُحَمَّدٌ أَبا أَحَد مِنْ رِجالِكُمْ وَ لكِنْ رَسُولَ اللّهِ وَ خاتَمَ النَّبِيِّينَ);[5] محمد پدر هيچ يك از مردان شما نيست، ولى فرستاده ى خدا و خاتم پيامبران است.
(تَبارَكَ الَّذِي نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِيَكُونَ لِلْعالَمِينَ نَذِيراً);[6] بزرگ و خجسته است كسى كه بر بنده ى خود فرقان (كتاب جداسازنده ى حق از باطل) را نازل فرموده، تا براى جهانيان هشدار دهنده باشد.
حال با توجه به اين كه قرآن آخرين دين الهى و آورنده ى آن خاتم پيامبران و تعاليم و احكام آن سند هدايت براى كل آدمى است، انتظار مى رود كه اسلام براى تمام انسان ها در اعصار مختلف سخن داشته باشد و زمينه ى هدايت و سعادت دنيوى و اخروى همه ى جوامع، حتى پيچيده ترين آنها را فراهم نمايد.
البته آيات ديگرى نيز براى جامعيت دين خاتم مورد استناد قرار گرفته اند; مانند آياتى كه قرآن را تبيان هر چيزى مى داند:
(وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الْكِتابَ تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء وَ هُدىً وَ رَحْمَةً وَ بُشْرى لِلْمُسْلِمِينَ);[7] و اين كتاب را كه روشنگر هر چيز و رهنمود و رحمت و بشارتگر مسلمانان است، بر تو نازل كرديم.
يكى از صفات عمومى قرآن (تِبْياناً لِكُلِّ شَيْء) است و از آن جا كه قرآن، كتاب تربيت و انسان سازى است، و براى تكامل فرد و جامعه، در همه ى ابعاد معنوى و مادى نازل گشته است، منظور از «كلّ شىء» در اين آيه، امورى است كه براى پيمودن اين راه هدايت لازم است.[8] به بيان ديگر، آنچه در سعادت و هدايت انسان مؤثر است ـ اعم از مسائل ارزشى و اخلاقى، معارف حقيقى مربوط به جهان بينى، حقوقى، اقتصادى، سياسى و مسائل مربوط به جهان هستى ـ در آن بيان شده است.[9]
[1]. البته متكلمين از اين دليل براى اثبات ضرورت نبوت و نيازمندى به وحى نيز استفاده مى كنند.
[2]. ر. ك: محمد تقى مصباح يزدى، معارف قرآن، (قم: موسسه آموزشى و پژوهشى امام خمينى(رحمه الله)، 1376ش)، ج 4، ص 9 30، و آموزش عقايد، (تهران: شركت چاپ و نشر بين الملل، 1380ش)، ص 212 ـ 218.
[3]. سوره ى اعراف، آيه ى 158.
[4]. سوره ى انبيا، آيه ى 107.
[5]. سوره ى احزاب، آيه ى 40.
[6]. سوره ى فرقان، آيه ى 1 و سوره ى يوسف، آيه ى 104.
[7]. سوره ى نحل، آيه ى 89.
[8]. ناصر مكارم شيرازى و ديگران، تفسير نمونه، (تهران: دارالكتب الاسلاميه، 1362ش)، ج 11، ص 36.
[9]. محمد تقى مصباح يزدى، قرآن شناسى، (انتشارات مدرسه معصوميه، بى جا، بى تا)، ج 2، ص 163 ـ 172.
آخرین نظرات